تازه‌های احساسات فرهنگی






آخرين اخبار و رويداد‌ها




گزارش احساسات فرهنگی از اجرای ارداویراف بیضایی در استنفورد

عصر روزهای 24و 25 ژانویه سالن کیوبری ادیتوریم دانشگاه استنفورد مملو از ایرانیان و علاقه‌مندان به زبان فارسی و تئاتر و نمایش ایرانی بود که برای دیدار از تازه‌ترین نوشته بهرام بیضایی، استاد بی‌بدیل تئاتر و سینمای ایران گرد آمده بودند. حضور چشمگیر چهره‌های جوانتر از نسل‌های تازه ایرانی که عمده آنها یا برای تحصیل به آمریکا آمده‌اند و یا اینکه از ایرانیان جوان زاده شده در اینجا هستند از جمله نکات جالب توجه در میان مخاطبان به شمار می‌آمد. نسلی که گمان می رفت به دلیل تولد در آمریکا عموما به سمت فراموشی زبان فارسی و فرهنگ و نمادهای فرهنگی خود است اکنون همانند ققنوسی از زیر خاکستر سربرآورده و توجهی جدی و چند وجهی به این فرهنگ و سمبل‌های آن نشان می‌دهد.

– سالن چند دقیقه‌ای مانده به شروع نمایش مملو از تماشاگر شد و دو طبقه آن نزدیک به 700 تن را در خود جای داد. ارائه بروشوری جمع و جور و قیمت نسبتا منصفانه بلیت(40 دلار) از دیگر ویژگی‌های این نمایش است. بروشور به دو زبان فارسی و انگلیسی در 22 صفحه منتشر شده است و در آن علاوه بر یادداشتی از بهرام بیضایی درباره ویژگی‌های این نمایش و زمان نگارش آن(حدود 15 سال قبل) نکاتی آمده است که خواننده را با فضای کلی کار آشنا می‌کند. معرفی بازیگران و عوامل دیگر این نمایش که می‌توانست با عکسی از‌آنها همراه باشد از دیگر ویژگی‌های این بروشور است.

– آقای بیضایی از همان ابتدا تکلیف خود را با بسیاری از تماشاگران که موبایل به دست گرفته بودند روشن کرد و با لحنی تحکم‌آمیز گفت که فیلمبرداری با موبایل و عکسبرداری از کار انجام نشود که به زودی فیلم کامل این نمایش تهیه و در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت. و سپس و برای چندمین بار تاکید کرد که حتما موبایل‌ها را خاموش کنید و عکسی و فیلمی نگیرید که تمرکز مجموعه را بر هم بزنید. این تذکر هنگام شروع بخش دوم نمایش و‌بعد از آنتراکت هم با شدت و حدتی افزونتر تکرار شد. ما نیز به احترام آقای بیضایی تنها عکس‌های ابتدای صحبت کردن ایشان و نیز بعد از پایان نمایش را گرفتیم.
– نمایش حدود سه ساعت و نیم به طول انجامید. نمایشی طولانی اما پرکشش از نظر متن و محتوا و البته سخت هضم برای مخاطبانی که با شخصیت‌های داستان آشنایی از پیش نداشته باشند. دو فصل بهشت و دوزخ طولانی‌ترین فصل‌های( یا به قول آقای بیضایی”آمد”) این نمایش بودند و به خصوص فصل دوزخ که چه از نظر اجرا و بهره‌گیری از نمادها و سمبل‌های اجرایی در صحنه و نیز کشش دراماتیک اثر در اوج بود و نیز نزدیک به یک ساعت از کل اجرا را به خود اختصاص داد.
– در سه و نیم ساعتی که از نمایش گذشت مخاطب با عمده شخصیت‌های اساطیری تاریخ ایران آشنا می‌شود. می‌توان گفت که آقای بیضایی در این نمایش عمده شخصیت‌هایی که در شاهنامه از‌ آنها نامی آمده است را در نمایش به کار گرفت و درباره کار و کردار‌آنها داوری کرد و مورد پرسش قرارشان داد.از کیومرث دیوبند که تقریبا آغازین داستان‌های شاهنامه با اوست تا ضحاک و جمشید و دختران جمشید تا فریدون و پسرانش و رستم و نیاکان و فرزندش سهراب و تهمینه و زال و اسفندیار و کیکاووس و کیخسرو و گیو و فرود و بهمن و اردشیر و مزدک و خسرو و شیرین و بیژن و منیژه و توران و افراسیاب و سیاوش و …  در این نمایش آمدند و از خود و کردارشان گفتند و رفتند.در بیان چنین تاریخ فشرده‌ای مخاطب باید قطعا درکی عمیق‌تر از تاریخ کهن و اساطیری ایران در ذهن و ضمیرش داشته باشد و این نمایش و دیالوگ‌های رد و بدل شده بین ارداویراف و چهار فرشته و نیز سروش( با بازیگری صادق هاتفی) را زمانی بهتر هضم کرده و خواهد کرد که پس و پشت داستان هر شخصیت را بداند و آنگاه‌ست که داوری و نقد بیضایی درباره این شخصیت‌ها برایش جذاب و شنیدنی خواهد بود.سکوت جمعیت و گوش سپردنشان به نمایش و تشویق‌های بعد از اجرا نشان می‌داد که عمده آنها به نوعی حداقل با شخصیت‌های نمایش آشنایی ضمنی دارند.

– بخشی مهم از سیر نمایش گزارش ارداویراف به نقد نقش موبدان در جامعه و کار و کردار آنها اختصاص دارد. بیضایی در جای جای نمایش چه از زبان ارداویراف و چه از زبان شخصیت‌های دیگر نمایش سعی کرده است نمایندگان دینی دوره ایران باستان را با پرسش‌های سهمناکی روبرو سازد و آنها را به مواجهه با کار و کردارشان وادارد. از دیالوگ‌های معروف در این باره می‌توان به ” جهان بد است بی‌موبد و جهان بدتر می‌شد اگر همه موبد می‌شدند” اشاره کرد.
چون و چراهای کلامی نمایش نیز بسیار است و این که آیا جهان بر عدل بنا شده یا نه و این که تفاوت بین بد و خوب چیست و جزا و پاداش‌های آدمیان بر چه مبنایی ارزیابی و اعطاء می‌شود از جمله مواردی است که در جای جای نمایش ذهن مخاطب را به چالش می‌کشاند. در فصلی از دوزخ که دوزخیان( که شخصیت‌های معروف و منفی ایران باستان در آن نمایان هستند) فرصتی چند روزه می‌یابند که بی‌هراس هر آنچه را می‌خواهند بگویند و بپرسند، بیضایی مواجهه کلامی شورانگیزی را میان آنها و فرشتگان و سروش و ارداویراف در می‌آندازد که یاد‌آور برخی مباحث کلامی در کتاب‌های ادبیات کهن ایران از جمله مثنوی است.

– همانند دیگر نمایش‌ها و آثاربیضایی، زن در کارش محوریت و تمزکر دارد. از اعطای نقش یک مرد(ارداویراف) به زن(مژده شمسایی) تا اعتراضات و انتقاداتی که از زبان بازیگران نمایش به جایگاه زن در تاریخ ایران باستان و بالمآله تاریخ بشریت شده است. بخشی که در نمایش بسیار پررنگ شده است، ازدواج ارداویراف با هفت خواهرش است. سنتی که به رغم آنکه در ایران باستان روایت‌هایی از چنین رفتارهایی هست و در ارداویرافنامه اصلی هم به آن اشاره شده است، اما در این بخش پررنگ‌تر شده و از زمره انتقادات شخصیت‌های نمایش به ارداویراف همین ازدواجش با خواهرانش است که چندین بار با طعنه و شماتت از این کارش یاد می‌شود. به نحوی که هنگامی که او از سفر به دوزخ و برزخ و بهشت باز می‌گردد ، در نهایت به این نتیجه می‌رسد که خواهرانش را از تقید خویش آزاد کند و به ‌آنها قدرت انتخاب دهد که بمانند یا بروند. دو تن از خواهرانش می‌مانند و پنج تن دیگر او را ترک می‌گویند.

– همانند عمده نمایش‌های دیگر، بیضایی از عناصر و نمادهای نمایش‌های ایرانی و حتی فرهنگ و آیین‌های ایرانی در کار بهره گرفته است. از نقالی گرفته تا سینه زنی و  و تعزیه که به نظر می‌رسد خواندن افراد و بازیگران از روی متن( در تعزیه فرد) برگرفته از همین سنت تعزیه‌خوانی باشد .

– موسیقی در این نمایش تنها کارکرد وصل کردن یک بخش(آمد) به بخش دیگر را دارد. فراز مینویی با بهره‌گیری از سنتور و دف و یکی دو ساز کوبه‌ای توانست آن فضای تعلیق و هراس را در نمایش به خوبی به مخاطب انتقال دهد. اما اصولا در کارهای بیضایی متن‌ها.

– بازی‌ها روان و باورپذیر هستند و به رغم آنکه در متن و آگهی‌های پیش از اجرا آمده بود که قرار است با نمایش‌خوانی روبرو شویم ، اما در عمل یک نمایش نسبتا کامل را دیدیم با میزانسن‌ها و بازی ها و فعالیت‌هایی که از یک تئاتر کامل انتظار می‌رود.

دو بازیگر حرفه‌ای در کار بودند( صادق هاتفی و افشین هاشمی) که حضور آنها به کار جلوه‌ای ویژه بخشید و البته بازیگران دیگر هم الحق از جان مایه گذاشتند و توانستند بازی‌هایی باور پذیر را به نمایش بگذارند.

به گزارش سایت احساسات فرهنگی به جز دکتر عباس میلانی که به عنوان مدیر مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد مدام در حال سرکشی به این سو و آن سو و نظارت بر انجام منظم امور بود، بیتا دریاباری نیز به عنوان یکی از حامیان مرکز مطالعات ایرانی در این مراسم حضور داشت.

تاريخ: ۱۳۹۳/۱۱/۰۶
كليد‌واژه‌ها: بهرام بیضایی | مرکز مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد
Facebooktwitterredditpinterestlinkedinmail


نظر شما:
نام و نام‌خانوادگی:* رايانامه:* تارنما: