تازه‌های احساسات فرهنگی






آخرين اخبار و رويداد‌ها




قمرنخستین خواننده مرغ سحر نبود

محمود خوشنام ، پژوهشگر پیشکسوت موسیقی در یادداشتی که برای سایت فارسی بی بی سی و به مناسبت پنجاه و پنجمین سالمرگ قمرالملوک وزیری نوشته است با اشاره به این که قمر نزدیک به 200 تصنیف خوانده که بسیاری از آنها در دسترس نیستند. نکته قابل اعتنا دراین نوشته این است که او برای نخستین بار نوشته که تصنیف مرغ سحر را قمر نخستین بار نخوانده است و البته اشاره نکرد که چه کسی این تصنیف را خوانده است.

در هر حال این نوشته را بخوانید:

مرداد ماه امسال، پنجاه و پنج سال از مرگ قمرالملوک وزیری یا به قول شهریار “قمری خوشخوان طبیعت” می گذرد. ولی نامش، یادش و صدای آسمانی اش هنوز در خاطره جمعی ایرانیان زنده مانده است.

در درازای این پنجاه و پنج سال بی وقفه و مستمر درباره قمر گفته و نوشته اند، ولی هرگز آن گونه که باید حق او را ادا نکرده آند. در همه آن چه تاکنون انتشار یافته بیشتر بزرگواری های اخلاقی و گشاده دستی های انسانی او مورد نظر قرار گرفته و نقش عوامل مختلف اجتماعی و فرهنگی در پرورش او و تاثیر حضور او در فرایند پیشرفت زنان در جامعه موسیقی ایران، بررسی نشده است.

قمر زمانی در عرصه موسیقی سنتی سربرآورد که همه چیز آن به دست مردان افتاده بود. جدا از فقر و فاقه ای که به طور کلی گریبان موسیقی قاجاری را گرفته بود، تهی ماندن آن از ظرافت های زنانه نیز مزید بر علت می شد و مختصر جاذبه باقی مانده آن را نیز با خود می بُرد! موسیقی را مردان می ساختند، می نواختند و می خواندند. مخاطبان این موسیقی مردانه نیز مردان بودند.

قمر با نخستین کنسرت خود در گراند هتل تهران در سال ۱۳۰۳ (نود سال پیش) این قاعده سنتی را به هم ریخت. از یک طرف ظرافت صدای خود را به آوازها بخشید و برای زنان و مردان، در مجالس همگانی خواند، از سوی دیگر شنیدن آواز خود را از انحصار اعیان و اشراف به درآورد. او برای نخستین بار برای همه از هر قشر و طبقه ای می خواند.

کنسرت گراند هتل، علت دیگری هم برای تاریخی شدن دارد. قمر می خواند و برای همگان می خواند و شگفت انگیزتر از هر چیز برای نخستین بار بی نقاب و حجاب می خواند. او به این ترتیب کنسرت گراند هتل را به یک واقعه تاریخی تبدیل کرد.

“با ظهور شیدا و عارف و بعد درویش خان و وزیری، نسیم دگرکونی وزیده شده بود و هر روز قدرت بیشتری می گرفت. نی داوود، شاگرد درویش در صف نوآوران ایستاده بود و همو بود که قمر را در سن ۱۴ سالگی کشف کرد و پرورانید. نی داوود همان روز نخست در گوش قمر گفته بود: “اگر بر قواعد موسیقی ایران مسلط شدی، خواننده بی رقیب زمانه خواهی شد.” چنین نیز شد”

در زمانه ای که زنان بی چادر را در خیابان ها دستگیر می کردند و به کلانتری ها و بازداشتگاه ها می بردند، عزم جزم قمر کار خود را کرد و او را با آن که پیام های تند و تیز تهدید آمیز دریافت کرده بود، به روی صحنه برد و صدای جادویی او را در فضا پراکند.

این واقعه تاریخی پیامدهای تاثیرگذار دیگری نیز داشت. از یک سو تابویی شکست و دیوار ترس از پیش پای زنان دیگر برداشته شد و راه برای روی آوری آنان به صحنه هموار گردید.

از سوی دیگر شاعران جوان را برانگیخت که کار ترانه سرایی را جدی بگیرند، با این امید که متن های آن ها را قمر در گراند هتل بخواند.

میدان بی رقیب ولی همیشه بی رقیب نمی ماند. صداهای رسای دیگری همزمان یا در پی ظهور قمر در عرصه موسیقی ایران طنین انداز شد. ملوک ضرابی آمد و در پی او روح انگیز، با نیروی رقابت بیشتر. ولی رقیبان زمانی وارد صحنه شده بودند که دیگر گزندی به موقعیت قمر نمی رساندند.

او آردش را بیخته بود و در آینده ای نه چندان دور نیز باید الکش را می آویخت. رقیبان نیز همه قدر پیشکسوتی او را نگاه می داشتند. ملوک ضرابی گفته است: “قمر زیاد من و امثال من را جدی نمی گرفت. خود را بالاتر از ما می شمرد. البته بالاتر هم بود. میان ما بیشتر رفاقت بود تا رقابت.”

همین رفاقت یا رقابت دوستانه بود که کیفیت کار تصنیف سازی را نیز بالا می برد. روح انگیز درباره قمر گفته است: “اعجوبه ای بود که نظیرش را دیگر نخواهیم دید.”

در مثلث قمر، ملوک و روح انگیز باز سهم بیشتر محبوبیت از آن قمر می شود. آن چه خوبان همه می داشتند در او به تنهایی یافت می شد. صورتی زیبا و سیرتی زیباتر از آن داشت. اولی دل از دولتمردان با نفوذ می ربود و دومی همه مستمندان روزگار را زیر چتر گشاده دستی های او قرار می داد. غالب شرح حال نویسان قمر بر آن تاکید اغراق آمیز ورزیده اند و از ویژگی های دیگر سرسری گذشته اند.

مهم ترین عامل موفقیت شتابنده قمر، نیاز زمانه به نو شدن و دگرگونی بود. آواز خوانی در ایران به روضه خوانی تبدیل شده بود. شیوه های قاجاری رنگ و بوی آوازها را ربوده بود. تصنیف خوانی با متن های مبتذل و آهنگ های بی حس و حال، مردم را از موسیقی و موسیقی دان دلزده ساخته بود.

با ظهور شیدا و عارف و بعد درویش خان و وزیری، نسیم دگرکونی وزیده شده بود و هر روز قدرت بیشتری می گرفت. نی داوود، شاگرد درویش در صف نوآوران ایستاده بود و همو بود که قمر را در سن ۱۴ سالگی کشف کرد و پرورانید. نی داوود همان روز نخست در گوش قمر گفته بود: “اگر بر قواعد موسیقی ایران مسلط شدی، خواننده بی رقیب زمانه خواهی شد.” چنین نیز شد.

کوشش و پشتکار قمر و دقت و مراقبت نی داوود، خواننده بی رقیب را به ثمر نشانید. بدون نی داوود گمان نمی رود که کار قمر به اینجاها می رسید.

حسن کار او این بود که علاوه بر ممارست در آموزش، آهنگ های درخشانی نیز می ساخت و خوراک کنسرت های اولیه قمر را در گراند هتل تامین می کرد. در واقع پیوند میان قمر، نی داوود و گراند هتل پایه های شهرت قمر را استوار ساخت. آهنگسازان دیگری هم که بعد از نی داوود به همکاری با قمر درآمدند می کوشیدند که آفریده هایشان جلوه ای کم تر از تصنیف های او نداشته باشد.

در میان کسانی که این موفقیت را مستمر نگاه داشته به محمد علی امیر جاهد می رسیم که رکورد تصنیف سازی را در آن سال ها شکسته است. امیر جاهد خود می گفت زمانی که هیز ماسترز وویس دستگاه های ضبطش را به تهران منتقل کرد تا صفحات بیشتری از قمر به ضبط درآورد، او هفته ای دو تصنیف به دست قمر می داد که او نیز با درک و دریافتی سریع آن ها را فرا می گرفت و در کوتاه مدت آماده اجرا و ضبط می شد.

اگر این روش کار بوده باشد، رقم ۲۰۰ آهنگی که امیر جاهد می گوید به قمر داده است خیلی هم اغراق آمیز نیست. گمان می رود بسیاری از این ضبط شده ها در راه بازگشت گرفتار سانحه ای شده و از میان رفته اند.

نکته جالبی که در خط سیر شهرت یابی قمر به چشم می خورد، فراگیر بودن آن است. از دولتمردان فرا دست بگیرید تا مستمندان فرودست، از دل و جان قمر را دوست داشتند و آوازخوانی او را تعقیب می کردند. قدرت ناشی از این شهرت عام به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در میهمانی ها و جشن و سرورها خود تصمیم می گرفت و غالبا دعوت خانواده های تهی دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس می فرستاد و یا میان نیازمندان تقسیم می کرد.

“نکته جالبی که در خط سیر شهرت یابی قمر به چشم می خورد، فراگیر بودن آن است. از دولتمردان فرا دست بگیرید تا مستمندان فرودست، از دل و جان قمر را دوست داشتند و آوازخوانی او را تعقیب می کردند. قدرت ناشی از این شهرت عام به جایی رسیده بود که او در مورد شرکت در میهمانی ها و جشن و سرورها خود تصمیم می گرفت و غالبا دعوت خانواده های تهی دست را بر پذیرش دعوت بزرگان ترجیح می داد و بارها جواهرات اهدایی بزرگان را پس می فرستاد و یا میان نیازمندان تقسیم می کرد”

آوازه بلند قمر در جرگه روشنفکران و قلم به دستان زمانه نیز پیچید. شعرها برایش سرودند و مقالات تحسین آمیز بر کنسرت های او نوشتند. او نیز شعر شاعران نام یافته را در کنسرت های خود به کار می گرفت. و برخی از اجراهای خود را به آنان تقدیم می کرد.

ایرج میرزا که عاشق سینه چاک قمر نیز بود، ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی، امیر جاهد، وحید دستگردی و رهی معیری از متن نویسان تصنیف های او بوده اند.

در دوره ای که قمر به راه شهرت می رفت، ترانه های اعتراض نیز آهسته آهسته در فرهنگ موسیقی ایران جایی پیدا می کرد. مرغ سحر در صدر این ترانه هاست. اگر چه آن را برای نخستین بار بر خلاف گمان رایج قمر نخوانده است، ولی همه به یاد قمر آن را دوست دارند.

قمر اگر چه اهل سیاست نبود ولی مراوداتش با دولتمردان از او هنرمندی آگاه از مسائل سیاسی پدید آورده بود. درون انسان دوست او، به قطب چپ گرایش داشت. او در جریان برپایی جمهوری، صدای رسای خود را در اجرای مارش جمهوری عارف رها کرد و مورد تحسین روشنفکران قرار گرفت. ولی به محض آن که کشتنیان را سیاستی دگر آمد، رفتارشان با جمهوری خواهان عوض شد. عده زیادی گرفتار تعقیب و زندان شدند.

شهرت قمر که آن هم آسان به دست نیامده بود او را از مکافات مصون نگاه داشت، ولی صفحات مارش جمهوری از بازار فروش بیرون ریخته شد. تا مدت ها هر جا صفحه مارش پیدا می شد، کلی برای صاحبش دردسر می آفرید. قمر اجرای چند ترانه دیگر را با متن هایی از ملک الشعرای بهار در کارنامه خود دارد که از نگاه تند انتقادی و اعتراضی برخوردار است.

نگار بی خبر و بهار دلکش از آن جمله است. ترانه بسیار معروف دیگر او، ای نوع بشر، کار امیر جاهد نیز انتقادی است ولی نه انتقاد از حاکمیت که از خود خلق خدا. ترانه می گوید: همه بدبختی های انسان امروز، برخاسته از رفتارهای ناهنجار خود اوست.

قمرالملوک وزیری با توانایی های هنری و سجایای اخلاقی که داشت در تاریخ موسیقی ایران در مقامی برتر از یک خواننده خوش صدا خواهد نشست. او با صدای خود تابوهای دست و پاگیر را شکست و زمینه را برای نقش آفرینی زنان در عرصه موسیقی آماده ساخت. راهی که رهروان بی شمار پیدا کرد. رهروانی که با کوشش های خود بر غنای موسیقی ایران افزودند. به قول ایرج میرزا:

قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را

یادش آن گل نه، که از کف ببرد باد او را

تاريخ: ۱۳۹۳/۰۵/۱۴
Facebooktwitterredditpinterestlinkedinmail

نظر شما:
نام و نام‌خانوادگی:* رايانامه:* تارنما: