Senses Cultural: زلزله غرب کشور و کشته شدن بیش از ۴۰۰ هموطن و جراحت بالای ۷ هزار نفری و آواره شدن صدها هزار تن و بی خانمانی کثیری از هموطنان آن هم در این هوای سرد دل هر انسانی را به درد میآورد. ماتم بزرگی است. یاد استاد هوشنگ ابتهاج سایه گرامی باد که در غزلی ناب از این گونه ماتمها پرده برداشت و زبان همه ما شد در بیان دردهایی که امتی را درگیر خود میکند.
برسان باده که غم روی نمود ای ساقی
این شبیخون بلا باز چه بود ای ساقی
حالیا نقش دل ماست در ایینه ی جام
تا چه رنگ آورد این چرخ کبود ای ساقی
تشنه ی خون زمین است فلک ، وین مه نو
کهنه داسی ست که بس کشته درود ای ساقی
اما ما انسانها باید بیاموزیم که چگونه میتوان با ماتم کنار آمد و علاوه بر آن نیازهای ماتمزدگان را درک کرد و نسبت به رفع آنها اقدام نمود تا اندکی از آلام و رنجهای روحی و روانی و جسمی آنها تخفیف یابد.
در همین مدت کوتاه و به دلیل تجربه تازهای که در فضای ارتباطی کشور رخ داد و رسوخ شبکههای اجتماعی در اقصی نقاط کشور، اطلاع رسانی از اوضاع زلزله تفاوتهای اساسی با زلزلههای قبلی داشت. دیدهایم گروههای تلگرامی مردمی که شکل گرفت و خود راسا به جمعآوری کمک از دوستان وآشنایان دست یازیده و عازم منطقه زلزلهزده شدند و میشوند. اما به نظر میرسد نوعی تشتت و پراکندگی در کارها دیده میشود.
اگر چه بخشی از نیازهای مردمی که به کمک زلزله زدگان میشتابند کمکهای نقدی و جنسی و رساندن آنها به دست مصیبتدیدگان است، اما به نظر می رسد بخش روانی ماجرا را هم نباید از نظر دور داشت. بخشی از هموظنان ما میخواهند این کمک از طریق خودشان صورت گیرد و این کمک مستقیم باشد، در واقع یک نیاز روحی در افرادی از آحاد جامعه وجود دارد که باید جدیاش گرفت و برای آن حرمت قائل شد، اما مشکل این است که این کمکهای شخصی و حضور در مناطق( به خصوص از سوی افراد غیر متخصص و کم تجربه) بدون هماهنگی با نهادهای تصمیم گیر درگیر کار ، می تواند آسیب های جدی به روند کار وارد سازد.
اما از سوی دیگر باید بر مدیریت بحران در این گونه مواقع وقوف داشت. در واقع مدیریت بحران یک حادثهای در این اندازه از اهمیت، در اینجاها خود را نمایان می سازد. اینکه در درجه اول بتوان این اعتماد را در بدنه جامعه کمکرسان به وجود آورد که کمکهای نقدی و غیر نقدی و حتی کمکهای فیزیکی را تقسیم بندی کرده و در اختیار گروهها و افراد معین قراردهند، گام مهم و اولیهای در این مسیر است که اگر درست طی شود میتواند به بهبود و ارتقای کمک رسانی مدد برساند.
بسیچ امکانات و ورود نیروهای داوطلب برای کمک رسانی امری نیکو و مستحسن است، اما تجربه چند رخداد این چنینی در گذشته نشان داده است که کمکهای انفرادی بیشتر به گروهها و افراد روستاهاو شهرهای نزدیک میرسید و روستاها و شهرها و مناطق دورتر از منظر سطح دسترسی و توزیع امکانات نابرخوردار از این کمکها میشدند.
پس بهتر است در چنین مواقعی دو سوی ماجرا وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند. این کار انجام نمیشود مگر با یک وحدت رویه در رهبری و هدایت اقلام و انواع کمکها و نیز سظحبندی نیروهای داوطلب و توزیع آنها بر اساس نیازهای مناطق و تجربه و تخصص نیروهای داوطلب.
نکته نهایی ماجرا که با اهداف و وظایف بنیاد نیز در توافق است، نقش نیروهای مشاور و روانشناس و حتی هنرمندان در کاستن از آلام مصیبتدیدگان است. بسیاری از کودکان و حتی زنان و دختران در چنین موقعیتی به دلداری و دلگرمی و مشاورههای جدی روانی نیاز دارند تا از وضعیت کنونی به در آمده و خود را آماده فعالیتهای عادی زندگی کنند. این کار تنها از مشاوران متخصص برمیآید و نیز هنرمندان که بتوانند کودکان را با بازیهاو سرگرمی مشغول دارند و غم از دستدادن والدینشان را اندکی تخفیفدهند. نقشی که با توجه به رشد فکری جامعه ایران، باید جدیتر از گذشته به آن نگریست.
بنیاد Senses Cultural و موسسه شکرانه مودت جهانی ضمن ابراز تسلیت و همدردی با آسیب دیدگان ،امیدوار است چه در سطح کلان و چه در سطوح خرد در میان نیروهای داوطلب اتفاقات فرخندهای رخ دهد.